ایران باستان این زیبا ترین وطن مام هر ایرانی ، خود گنحینه ای یست که تمام شدنی نیست ، به هرکجای ایران که نگاه کنیم یک واژه به چشم میخورد ، وآن هم واژه عشق است ، شاید فکر کنیم عشق همیشه کانون عشق مادربه بچه است البته که واقعی یست ، اما همه میدانیم عشق به وطن خیلی پرمعناست،سخن ازعشق گفتن آسان نیست ،سخن ازآزادی گفتن آسان نیست،زیرامعنای بهای کلان وبیکران خود را دارد ، همان جوهرمایه ای که مادربچه اش را در آغوش می فشارد و با تمام وجود عاشق ترین خود می داند، برای ما ایرانیها عشق به ایران ورهایی آن ازاسارت آخوند های ضد بشر مثل عشق مادر وبچه است که تک به تک کسانی که قطره ای ازآزادی ایران را در سر داریم معنای واقعی عشق را فهم میکنیم ،عشق به روزی که ایران آزاد را در آغوش خلق ببینیم ،عشق به روزی که مردم را بدون طناب دار، شکنجه وزندان نگاه کنیم ،عشق به روزی که فریاد سرکوب شدگان به اشک شوق رهایی تبدیل بشود و این بالاترین عشق است، ما عاشقات عشق به ایران آزادفردا هستیم بقول مریم رجوی آن را دوباره می سازیم .واین چنین خواهد شد .
درهنر ادبیات ایران عشق را این گونه تفسیرکرده اند که عشق با توچهره اش زیبا نمود
بی حضورت،عشق معنائی نداشت
بی تو،جانِ من تمنّائی نداشت
خاطرم اینک پر از آغوش تو ست
غیر از آغوشت،دلم جائی نداشت
عشق،با تو چهره اش زیبا نمود
بی تو هرگز رویِ زیبائی نداشت
چون تو را دیدم پُر از پاکی شدم
زین تماشا،دیده پروائی نداشت
هان مترسانیدم از داغ و درفش
عشقِ آسان یاب،آوائی نداشت
من،"تو"ام، یعنی:نباشم غیر از عشق
عشقاز اوّل هم من و مائی نداشت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر