این روزها که نگاهی به وضعیت ایران می کنم گاه بطورنگهانی از این میزان بیکاری،فقر ،کارتن خوابها درکنار خیابانها ،اعتیاد جوانان،طناب های دار درشهرهای میهن ،تخت های شکنجه ودژخیمان بی رحم ، سرکوب زنان،همه این تصاویرمارا به یاد ایرانی می اندازد که داراترین کشوربود. سرمایه ای چون نفت که از دل خاک خود ایران می جوشد ، معدنها، جنگل ها وهمه زیبایی هایی که چشم هر ایرانی و غیر ایرانی را خیره میکند . اما در حکومت آخوند ها ایران خشکید،.کارگرانش می گویندازکاسبی معزورم ، و فریاد یا محمد سر می دهند .
اعتراض مغازه داران شهرستان مرودشت نسبت به اخاذی های مالیاتی رژیم 1 |
اما حال نگاه کنید به حنگل های سوخته درگیلانغرب و بقیه هم همین طورمی توانید ازنظر بگذرانید.
بازارایران به جای تمدن وکارو کاسبی شده ،فروش اعضای بدن انسان سرمایه نفت تبدیل شده به سرمایه اعضای بدن انسانها ( فروش کلیه فروش چشم ، فروش کبد، قطع دست ،در آوردن چشم ، لحظاتی ازاین صحنه احساس میکنم خواب می بینم اما یک لحظه که به خود می آیم و آخوند ها را می بینم مظمن میشوم که آخوند یعنی بربریت ، قرون وسطایی ،جنایت و شقاوت و این هست که برای همه ایران امروز گیج کننده است، با خودم فکر میکنم که ایا آخوند ها هم رحم و عطوفت دارند یا نه ...از نظر من که دارم اوضاع مردم ایران را می بیننم بایدقاطعانه بگویم آنچه یافت نمی شود در این حکومت اخوند ها قانون عدالت، انساینت است . و انن چه هست فقط ایرانی دربند ، خشکیده از انسانیت است . مردم ناامید، جوانان بیکارو معتاد، کودکان با آرزوهای پرپرشده و زاغه نشین و کارتن خواب درخیابانها ،ماردان رنج دیده، خانواده هایی که از فقر دسته جمعی خود کشی می کنند.
آتش سوزی مراتع و جنگلها |
کودکان کارتن خواب |
راستی این ایران من است ، نه ایران من زیبا ترین بود ، سرسبزوخرم، با همه زیبا یی هایش ، با خورشیدش که وقتی بر زمین می تابیدقلب ها را گرم می کرد، با بهارش وقتی می امد همه غم ها را آب می کرد ، با گل و سبزه و آواز پرستو ها وقتی می آمد همه را خانه ها بیرون می کرد . لحظاتی به خود می اندیشم می بینم که ایران من کجا رفت دنبال خواهرانم ،برادرانم میگردم فقط انها درزندان هستند، که با نگاه به پنجره زندان امیدخود را روز شماری می کنند، یا روی تخت شکنجه که درزیر آن چک چک خونشان جاری است.
باورم نمی شود ، آن زیبا یی ها را دیگر نمی بینم ، دوستانم را دیگر نمی بینم، پس کجا بیابم ایرانی که من درآن بودم .ایران من به کجا می رود، به سوی قله دماوند که خون آرش ها نشان اوست ، یا به سوی قهقرای نابودی ،تروریسم . اگر بخواهم بگویم صفحاتم گنجایش آن را ندارند ...ایران من به کجا می رود .اما ایران من با همه تلخ وشیرینی ها با همه غم ها و شادی های گذشته دوستت دارم برای همیشه وسوگند که ترا آزاد خواهم کرد.
برای خاطر تو |
».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر