۱۳۹۴ آبان ۷, پنجشنبه

ایران :رژیم آخوندی- کشتن آزادی مردم درایران زیبا ترین وطنم

 و نگاه کنید زندانی سیاسی میثاق یزدان نژاد شمعی که در زندانهای مخوف آخوند ها همچنان در حال سوختن است .

 ایران - زندانی سیاسی میثاق یزدان نژاد

نگاه کنید به قتل هموطن در تهران توسط  ماموران دژخیم نیروی انتظامی  رژیم ضدبشری آخوندی

گفتم آزادی خیلی وقته چشم براتم ،ای قصه گوی رنج غربت ،ای دورازترانه ها و موسیقی دماوند، ای فرا تراز شعروکلمه می توان گفت تو شوق ودیدار منی .

لحظه لحظه صداتم 

عاشقانه اینجا چشم براتم

برچوبه های دار بوسه ات می زنم ، بر تخت شکنجه زمزمه ات می کنم 

در رقص برحلقه طناب داردرنام تو پرواز میکنم

نگاهت می کنم ای عشق بی پایانم 

نگاه کن به چشم اشکبار مادرم 

اما عشقت درسینه ام یادگاری یست که می ماند

گفتم ای آزادی این همه سال عضه ما کی به پاین می رسد 

گفت روزدیدار من وتو روز خوب آشنایی یست 

 گفتم ای آزادی ، ازذکر نام تو من مستم ودلم شده هوایی تو 

گفت اگه عاشق مایی ، عاشقی دار بهایی ...!

آری ...عشق به آزادی بهای سنگین دارد ، همچون سوختن پروبال پروانه و جان دادنش د رپای اشک شمع .و نگاه حراسان کودکانم ، در گرسنگی ودرد...


۱۳۹۴ آبان ۵, سه‌شنبه

ایران- زیبا ترین وطن - میهنی می سازم


ایران ای زیبا ترین وطنم ، ای خاک تو سرمه چشمانم برسر تو چه امده است ، دشت های لاله گون تو با گلهای سرخ وسفید وسبز که با نسیم عطر آگین بهار به رقص درمی آمد ونشان  پرچم سه رنگ تو بود اینک آخوندهای زشت چهره ترا در میان گورستانها مدفون کرده اند ، ای میعاد گاه آرش ها ودلیران ای زیبا رنگین کمان عشق های بیا د مانده ترا دوباره خواهم ساخت . ترا با عشق و قلبم خواهیم ساخت و دوبازه پرچم سرخ و سفید و سبزت را برقله دماوندبرخواهیم افراشت

ایران زیبا ترین وطن
راستی ایران به کجا رسیده است ، به کورستان های گسترده ، به زندانهای بی شمار، به بازار فروش اعضای بدن جوانان، به لشکربیکران، صف جوانان معتادان درکنار خیابانها، به پاشیدن اسید در صورت زنان، به کودکان کارتن خواب، به دخترکان زیبا غرق درفقردرکنار خیابان ، به طفلان خیابانی، به وحشت و ترس و حراس از شکنجه  واعدام و رقص بردار جوانان ،ای میهنم غرق رد خونم قلبم ازاین همه درد پژمرده است ، به کدام قصه گوش کنم ، با کدام آهنگ قلب پردردم را آرامش بدهم ، قصه ایران من یک قصه نیست ،هزاران قصه ازناگفتیها ست قصه غم وفقرکودکان امروز است ، قصه دختراکان کوچکی که هرروزپیاده به مدرسه می روند ومدرسه آنها دیرمیشود، قصه آن روزی که هوا رو به وخامت می رود و صدای رعد وبرق گوشم را گرفت و قلبم را به ترس آورد ، قصه مادران نگرانم که مباد دخترش درراه مدرسه مورد حمله پاسداران شب قرار گرفته باشد.
 قصه دخترگل فروشی که با گلهای زیبا اما چهره فقر زده اش در کنار خیابان که نگاهم را به خود جلب کرد و مسیرم را عوض کرد
دختر گلفروش
از کدام قصه شروغ کنم .نمی دانم ،واقعا نمی دانم و باید فکری دیگر کنم ،گرچه قلبم بدرد میاید به خدا میگویم تو آنجا نشته ای واین همه ظلم رامی بینی ...ولی برخودم لرزیدم و ازجا برخاستم که چرا نشسته ای ، ناامیدنشوم ، به خودم جرات میدهم که بلند شوم و فریاد می زنم کمکم کنید ، تا دوبازه میهنی بسازم،میخواهم دوباره ایران زیبا ترین وطنم را بسازم مسیری درازوپرپیچ وخم با گردنه های سخت ، بلند می شوم ، اما خسته نمی شوم ، زنی را می بینم که قلب های  پراکننده آزادی را برای ایران فردا  با اشک ، با دعا ،‌با نام آزادی فتح میکند، همراه او میشوم،او قصه گو همه ایران است ، مريم رجوي آری میگوید .
مریم رجوی
میهنی می‌سازیم
که در آن قانونی
برتر از خواسته مردم نیست
میهنی میسازیم
که در آن چوبه دار،
نیست جز خاطره‌یی تلخ و فراموش شده
هیبت جراثقال
می‌دهد باز
زسازندگی شهر پیام
میهنی میسازیم
که در آن لغو شده
حکم شوم اعدام... ..
مشق هر روزه فرداها با خط درشت
در همه کوچه و برزن اینست:
نه به شلاق و شکنجه
نه به جراحی گلخند و تبسم
نه به سرکوبی مردم
نه به ویرانگری هسته‌یی و بمب اتم
قلب این خاک فقط کانون
انفجار شادی است
حق مفروض و مسلم تنها
همه جا آزادی است
میهنی می‌سازیم
«که در آن وسعت خورشید به‌اندازه چشمان سحرخیزان است»
نام این میهن آزاد شده
ایران است
نام این میهن آزاد شده
ایران است.